سال های میلادی 1975

مشکی (بهمن مفید) و دوست خل وضعش نصرت (فیروز) در کارخانه‌ای کار می‌کنند...

قاسم معروف به «قاسم سیاه» یک ولگرد خیابانی است که مادرش کلفتی یک خانه اعیانی را می کند و از وضعیت پسرش به شدت ناراضی است. قاسم در جریان یکی از پرسه‌زنی‌هایش با زنی خارجی روبرو می شود که آخرین ساعت های حضورش در ایران را می گذارند. این دو که زبان همدیگر را نمی فهمند، راه‌پیمایی بی‌پایانی را شروع می کنند. قاسم دنبال پیداکردن جایی برای خلوت کردن با این دوست تازه است، اما….

علی و جلیل رحمت طلب والدین خود را در حادثه ای از دست می دهند و تنها می مانند. علی با قطعه عکسی از خود و برادرش جلیل را ترک می کند. جلیل با مردی به شهر می رود و عکسی مشابه از عکاس خانه تحویل می گیرد. سال ها می گذرد و آن دو بزرگ می شوند ...

فرانکو توسط همسر و دخترش که او را به اشتباه متهم می‌کنند که یک وحشی است، رها می‌شود. علاوه بر این، او در محل کار مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است. او تصمیم می گیرد عدالت را در دستان خود بگیرد و با دنیا خشن شود. او به زودی احترام خانواده اش را به دست می آورد.

خانواده نوروزی او را متقاعد می کنند که خانه قدیمی را بفروشد تا یک خانه مدرن جدید بسازد، اما ساخت آپارتمان طول می کشد و او بی پول می شود. نوروز به تنهایی ساختمان را ادامه می دهد اما اتفاقات عجیبی می افتد که او را دیوانه می کند.

در طول جنگ جهانی دوم، رابرت لاموروکس نقش یک ژنرال در مقاومت را بازی می کند. با تیمی بعید از میهن پرستان فرانسوی، او به راحتی آلمانی های بداخلاق را فریب می دهد و نسخه اصلی نقشه های آنها برای حمله به انگلستان را می دزدد.

جوانا ابرهارت" به همراه خانواده خود به شهر کوچکی نقل مکان می کند اما به سرعت متوجه می شود که در پشت پرده رفتار عالی زنان شهر حقیقتی شیطانی مخفی شده است...

یک جادوگر شیطان صفت با طلسم های مرگبار بر روی اشیاء میل مردم امرار معاش می کند. او بیش از حد جاه طلب می شود و شروع به خارج شدن از کنترل می کند.

عنکبوت های غول پیکر از بعد دیگری به ویسکانسین حمله می کنند.

ویکتور ووتیه اصلاح ناپذیر است: او در حرکت دائمی است، چندین مشکل را به طور همزمان انجام می دهد، از نام های مختلف استفاده می کند و لباس های مبدل را تغییر می دهد. او جذاب و ظالمانه است، نمی تواند جمله ای را به زبان بیاورد که آراسته یا دروغی آشکار نباشد. هدف زندگی او این است که پول کافی برای ساختن یک دیوار دریایی برای محافظت از مونت سنت میشل به دست آورد. شارلوت، افسر آزادی مشروط، ظاهر می شود: او