سال های میلادی 1968

مردی جوان که توسط راهزنان مکزیکی بزرگ شده است زمانی که گروهش به شهری مرزی در آمریکا دستبرد می‌زنند باید بین خوب و بد انتخاب کند....

وقتی یک مرد بیوه با 10 فرزند، با زنی بیوه که 8 فرزند دارد ازدواج میکند، اتقاقات مختلفی در زندگی مشترک انها بوجود می‌آید...

جوانی روستایی دختر ارباب را دوست دارد در حالی که خواهرش به پسر ارباب عشق می‌ورزد. ارباب ابتدا از این جریان خشمگین می‌شود ولی بعداً به ازدواج پسرش با دختر روستایی رضایت می‌دهد و به جوان روستایی می‌گوید زمانی با عروسی او و دخترش موافقت خواهد کرد که پول فراوانی به دست آورد. جوان روستایی در جریان حادثه ای پول را به دست می‌آورد. اما از طرفی دختر ارباب از دوری جوان روستایی بیمار می‌شود. ارباب به جستجوی جوان می‌پردازد. سرانجام او را پیدا می‌کند و در حالی که از شرطش صرفنظر کرده با ازدواج آن ها موافقت می‌کند.

«رضا» جوان دست و پاچلفتی، شیفته «رؤیا» است…

مایک استرجز و برادر کوچکترش (روی) به اتهام سرقت قطار ساختگی به زندان یوما محکوم می شوند. هر دو قبل از فرار مایک برای گرفتن انتقام از دشمنان، رفتار بی رحمانه را تحمل می کنند...

یک جاعل حرفه ای که به تازگی از زندان آزاد شده به عنوان برنامه نویس کامپیوتری یک شرکت بیمه استخدام شده و چکهای زیادی به آدرسهای خود در سرتاسر اروپا می فرستد. از طرفی او شدیدا عاشق منشی نادان "مگی اسمیت" می شود و...

حسابداری ضعیف، راننده خودروی سهامی استیو گریسون را با صورت‌حساب هنگفتی برای مالیات‌های معوقه می‌آورد که توانایی او را برای ادامه مسابقات رقابتی مختل می‌کند.

دزد جوانی که می خواهد از یک دختر پولدار بدزدد، عاشق او می شود. او اجازه نداد دوستش دختر را هم بدزدد. پس از ماجراهای فراوان سرانجام دختر او را به خواستگار دیگرش ترجیح می دهد و با هم ازدواج می کنند.

داستانی درباره افسانه ترکی به نام "کوروغلو". زمانی که حاکم بولو تصمیم می گیرد پدرش را نابینا کند، نام "کوروغلو" را می گیرد. این به معنای پسر یک مرد کور است. و پس از اینکه حاکم بولو پدرش را می کشد تصمیم می گیرد انتقام پدرش را بگیرد.

در طول یک خاموشی، یک مدیر اجرایی نیویورکی با یک بازیگر زن برادوی و همسرش برخورد می کند.