آرام با دختری از هندوستان شیرین ملاقات می کند و عاشق او می شود. اما او می داند که مادرش بسیار سنتی است و با او مخالف است بنابراین او به عنوان نقشه برادرش ناصر عمل می کند و او را متفاوت معرفی می کند. اما وقتی او دور است ، راز فاش می شود و مادرش موفق می شود دختر را به آنجا بفرستد. هنگام بازگشت به خانه ، با دختر دیگری با نازنین ازدواج می کند و فرزندی با او به سر می برد اما سرنوشت باعث می شود او یک بار دیگر با عشق قدیمی خود دیدار کند.
Aram meets a girl from India Shirin and falls in love with her. But he knows that his mother is so traditional and will disagree with him so he do as his brother Naser's plan and introduces her different. But when he is away the secret is revealed and his mother manages to send the girl away. When back home he marries another girl Nazanin and has children with her but destiny makes him to meet his old love once again.