اوایل ماه نوامبر سال 1923 است. برادران یهودی-آمریکایی ، آبل و ماکس روزنبرگ ، و همسر سابق ماکس ، مانوئلا روزنبرگ ، در یک سیرک تور اروپا سفر می کردند تا اینکه یک ماه قبل که مکس از ناحیه مچ دست آسیب دید ، ماسوره را مجبور کرد. این سه نفر در برلین ماندند ، آلمان به طور کلی با تورم بی نظیر افسرده منجر به این شد که آبل برای مقابله با آن بطری را بگیرد. یهودیان همچنین به دلیل بسیاری از مشکلات جامعه مورد سرزنش قرار می گیرند ، اما اگر کار اشتباهی انجام ندهد ، هابیل از هیچ گونه انتقام جویی علیه خود نمی ترسد. هابیل و مانوئلا ، دومی که در حالی که مشغول کار در یک کاباره بود در نهایت به تنهایی در یک اتاق اتاق به سر می برد ، دوباره ملحق می شوند وقتی که هابیل باید به او اطلاع دهد که ماکس با اصابت گلوله ای از ناحیه سر خودکشی کرده است. هابیل و مانوئلا هم از نظر حرفه ای و هم از نظر احساسی به دلیل مرگ مکس احساس ضرر نمی کنند و به عنوان تنها شخصی که دیگری واقعاً زندگی می کند ، برای راحتی و حمایت به یکدیگر متوسل می شوند. زندگی هابل هنگامی پیچیده تر می شود که بازرس پلیس بائر ، که مسئولیت ...
It's early November, 1923. Jewish-American brothers Abel and Max Rosenberg, and Max's ex-wife Manuela Rosenberg had a trapeze act in a circus touring through Europe up until a month ago when a wrist injury to Max sidelined the act. The three remained in Berlin, Germany generally depressed with rampant inflation leading to Abel taking up the bottle to cope. The Jewish are also being blamed for many of society's problems, but Abel fears no reprisal against himself if he does nothing wrong. Abel and Manuela, the latter who ended up living in a rooming house on her own while working in a cabaret, are reunited when Abel has to inform her that Max committed suicide by a self-inflicted gunshot wound to the head. Feeling at a loss both professionally with the act no more and emotionally both due to Max's death, Abel and Manuela turn to each other for comfort and support as the only person the other truly has. Abel's life becomes even more complicated when Police Inspector Bauer, who handled ...